روزی شیوانا در مدرسه درس اراده و نیت را می گفت. ناگهان یکی از شاگردان مدرسه که بسیار ذوق زده شده بود از جا برخاست و گفت: من می خواهم ده روز دیگر در کنار باغ مدرسه یک کلبه برای خودم بسازم. من تمام تلاش خودم را به خرج خواهم داد و اگر حرف شما درباره نیروی اراده درست باشد باید تا ده روز دیگر کلبه من آماده شود!
همان شب شاگرد ذوق زده کارش را شروع کرد. با زحمت فراوان زمین را تمیز و صاف کرد و روز بعد به تنهایی شروع به کندن پایه های کلبه نمود. هیچ یک از شاگردان و اعضای مدرسه به او کمک نمی کردند و او مجبور بود به تنهایی کار کند. روزها سپری می شد و کار او به کندی پیش می رفت. روزهای اول چند نفر از شاگردان به تماشای او می نشستند. اما کم کم همه چیز به حال عادی بازگشت و تقریباً هر کس سر کار خود رفت و آن شاگرد مجبور شد به تنهایی همه کارها را انجام دهد ...
یک هفته که گذشت از شدت خستگی مریض شد و به بستر افتاد و روز دهم وقتی به زحمت در سر کلاس ظاهر شد با افسردگی خطاب به شیوانا گفت: نمی دانم چرا با وجودی که تمام عزمم را جزم کردم ولی جواب نگرفتم!! اشکال کارم کجا بود!؟
شیوانا تبسمی کرد و خطاب به پسر آشپز مدرسه کرد و گفت : تو آرزویی بکن!
پسر آشپز چشمانش را بست و گفت : اراده می کنم تا ده روز دیگر در گوشه باغ یک اتاق خلوت برای همه بسازم تا هر کس دلش گرفت و جای خلوت و امنی برای مراقبه و مطالعه نیاز داشت به آن جا برود! این اتاق می تواند برای مسافران و رهگذران آینده هم یک محل سکونت موقتی باشد!
همان روز پسر آشپز به سراغ کار نیمه تمام شاگرد قبلی رفت. اما این بار او تنها نبود و تمام اهالی مدرسه برای کمک به او بسیج شده بودند. حتی خود شیوانا هم به او کمک می کرد. کمتر از یک هفته بعد کلبه به زیباترین شکل خود آماده شد !!!
روز بعد شیوانا همه را دور خود جمع کرد و با اشاره به کلبه گفت: شاگرد اول موفق نشد خواسته اش را در زمان مقرر محقق سازد. چرا که نیت اولش ساختن کلبه ای برای خودش و به نفع خودش بود!
اما نفر دوم به طور واضح و روشن اظهار داشت که این کلبه را به نفع بقیه می سازد و دیگران نیز از این کلبه نفع خواهند برد...
هرگز فراموش نکنیم که در هنگام آرزو کردن سهم و منفعت دیگران را هم در نظر بگیریم. چون اگر دیگران نباشند خیلی از آرزوها جامه عمل نخواهد پوشید ...
انسانهای بزرگ درباره عقاید سخن میگویند ،
انسانهای متوسط در باره وقایع سخن میگویند ،
انسانهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند ...
دوست عزیز سلام
خلاصه ای ازمصاحبه های ناصرعبداللهی در: وبلاگ ناصریا
سلام
دوست عزیزم با اجازه لینکتون کردم
اگه دوست داشتی منم به جمع دوستاتون اضافه بشم با نام وبلاگم لینکم کنید.
منتظرم.........
حتما عزیزم
خداوندا دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
سلام خوبی پسر گلت خوبه؟ خیلی وقت بود به وبلاگت سر نزده بودم همش دعا دعا میکردم ادرشش یادم بیاد که اومد
راستی روز مبارک
مرسی عزیزم.باعث افتخاره که اومدی
سلام
به روزم با :
یک ویدئوی خانگی از اسحق احمدی
شما رو به دیدن و شنیدن این ودئو دعوت می کنم
منتظرم :)
چه دل نشین... و آموزنده
پشت سر دیگران حرف زدن راحت تر است خب!!!
با عرض سلام...
پاینده باشید....
سلام مثل همیشه از متن قشنگت استفاده کردم
خیلی دلم برات تنگ شده بود
هر جا هستی موفق باشی
یه سری هم بهمون بزنی خوشحال میشیم یاعلی
سلام دوست عزیز و گلم...پاییز مبارک . راستی شیوانا می دانه که شما با لینک من چکککککککار کردی ؟!!!!!!
و اما بعد :
او در باران آمد.
او در باران - به باغ باران - آمد !!
هر روز بیا - باغ باران- یک رباعی جدید که تا حالا نه گوشی آن را شنیده و نه چشمی اونو دیده ببین و بخوان و برو.
ممنونتم.
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
حتما و در اولین فر صت
و هنوز چشمانم انتظار امدنت را می کشند
محمد
T-M2
TANHATARINTANHAYAN
وبم رو عوض کردم
بیا پیشم
حتما....